جدول جو
جدول جو

معنی دل زدن - جستجوی لغت در جدول جو

دل زدن
(تَءْ یَ / یِ کَ دَ)
سیر کردن چیزی چنانکه میل بدان چیز نماند بلکه از آن تنفر بهم برسد. (آنندراج). بی میل شدن وبی رغبت گشتن پس از میل و رغبتی که بود:
دل عدو برداز خوردن سنان در رزم
چنین هزار زند دل اگر سنان اینست.
میرخسرو (از آنندراج).
لب تشنۀ تیغیم بگو قاتل ما را
کو آب که شیرینی جان زد دل ما را.
دانش (از آنندراج).
بی لب لعل تو می خوردیم دل را زد شراب
محتسب بنشین که ما را باده خود کرد احتساب.
حسن بیگ رفیع (از آنندراج).
کم نشد تأثیر میل آن دهانم اندکی
گرچه دل را شهد و شکر اندک اندک می زند.
تأثیر (از آنندراج).
، به تپش درآمدن. تپیدن بسبب اشعار به مطلبی یا ملهم شدن به چیزی: گفتند سیّاحی بر در است میگوید حدیثی مهم دارم، دلم بزد که از خوارزم آمده است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 326). رجوع به دل زدن ذیل زدن، و به دلزدگی و دلزده در ردیفهای خود شود
لغت نامه دهخدا
دل زدن
بی میل شدن و بی رغبت گشتن پس از میل و رغبتی که بود
تصویری از دل زدن
تصویر دل زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دهل زدن
تصویر دهل زدن
نواختن دهل، طبل زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قل زدن
تصویر قل زدن
جوشیدن آب یا مایع دیگر در دیگ یا در جایی که حباب هایی در سطح آن به حرکت آید، قلیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
نفس کشیدن، تنفس کردن
کنایه از لب به سخن گشودن، حرف زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زل زدن
تصویر زل زدن
خیره نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
ایجاد نقش گل بر روی پارچه کردن، (کشتی) طلب کردن حریف را برای کشتی و مبارزه: بخصم گل زدن از دست ما نمی آید و گرنه آبله ام تشنه مغیلان است. (صائب)، لک و خال هایی برنگی جز رنگ اصلی برآوردن: تنش گل زده است. نانها گل زده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غل زدن
تصویر غل زدن
جوش خوردن جوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
بنا کردن پل پل بستن پل ساختن پل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهل زدن
تصویر دهل زدن
نواختن و بصدا در آوردن دهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دق زدن
تصویر دق زدن
خواستن و گدائی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دک زدن
تصویر دک زدن
گدایی کردن کدیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
فرو بردن و بر آوردن نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در زدن
تصویر در زدن
کوفتن کوبه در دق الباب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدل زدن
تصویر جدل زدن
ادعا داشتن دعوی برتری داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دف زدن
تصویر دف زدن
نواختن دف، خواستن سوال کردن گدایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
((دَ زَ دَ))
نفس کشیدن، نفس تازه کردن، حرف زدن، ادعا کردن، کنایه از تأخیر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غل زدن
تصویر غل زدن
((غُ. زَ دَ))
جوشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زل زدن
تصویر زل زدن
Stare
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
Bridge
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
Crouch, Fan
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
架桥
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
присідати , махати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زل زدن
تصویر زل زدن
wpatrywanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
przykucnąć, wachlować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
budować most
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زل زدن
تصویر زل زدن
пильний погляд
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
приседать , размахивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
будувати міст
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زل زدن
تصویر زل زدن
Starren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
in die Hocke gehen, fächern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
überbrücken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زل زدن
تصویر زل زدن
пристальный взгляд
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پل زدن
تصویر پل زدن
мостить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دم زدن
تصویر دم زدن
蹲下 , 扇
دیکشنری فارسی به چینی